English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8277 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
knight service U تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
free U مجانی
freed U مجانی
freeing U مجانی
gratuitous U مجانی
free of cost U مجانی
free of expense U مجانی
frees U مجانی
honorary U مجانی
frank U مجانی
franked U مجانی
franks U مجانی
franker U مجانی
free of charge U مجانی
frankest U مجانی
franking U مجانی
freeboard U غذاومنزل مجانی
free sample U نمونه مجانی
gratis U مجانی ازاد
delivery free U حمل مجانی
free entrance U ورود مجانی
quarters in kind U مسکن مجانی
gratuitousness U مجانی بودن
free list U صورت مجانی ها
postage-free <adj.> U ارسال مجانی
free of shipping costs <adj.> U ارسال مجانی
free of forwarding costs <adj.> U ارسال مجانی
free shipping <adj.> U ارسال مجانی
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
complimentary supply U خدمات یا کلاهای مجانی
to hitch U مجانی سوار شدن
to go backpacking U مجانی سوار شدن
gratuitous U غیر معوض مجانی
free U بطور مجانی ازادکردن
freeing U بطور مجانی ازادکردن
to hitchhike U مجانی سوار شدن
frees U بطور مجانی ازادکردن
freed U بطور مجانی ازادکردن
pay patient U مریض غیر مجانی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
There is no harm in trying. U امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
ragged school U اموزشگاه مجانی برای بچههای بینوا
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
possession U تصرف
acquest U تصرف
seizure U تصرف
possession U ید تصرف
tenure U تصرف
originality U تصرف
occupancy U تصرف
seizures U تصرف
occupations U تصرف
occupations U حق تصرف
occupation U حق تصرف
occupation U تصرف
possessorship U تصرف
keeping U تصرف
right of possession U حق تصرف
arrangement U تصرف
arrangements U تصرف
lien U حق تصرف
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
seizin U تصرف مطلق
inhabitancy U تصرف حق سکنی
priorities U سبق تصرف
seisin U تصرف مطلق
seisin U تصرف املاک
re-entry U اعاده تصرف
re entry U اعاده تصرف
seizin U تصرف املاک
seizor U تصرف کننده
priority U سبق تصرف
grab U تصرف کردن
grabbed U تصرف کردن
possesses U در تصرف داشتن
possessing U در تصرف داشتن
deflowers U تصرف کردن
deflowering U تصرف کردن
deflowered U تصرف کردن
deflower U تصرف کردن
to get possession of U تصرف کردن
put in possession U تصرف کردن
right of lien U حق تصرف وثیقه
possess U در تصرف داشتن
occupying U تصرف کردن
grabbing U تصرف کردن
grabs U تصرف کردن
possessory right U حق تصرف یا مالکیت
prepossession U تصرف قبلی
restitution U اعاده تصرف
occupies U تصرف کردن
occupy U تصرف کردن
tenability U قابلیت تصرف
take possession of U تصرف کردن
to come to U تصرف کردن
seized U تصرف کردن
seizes U تصرف کردن
holds U تصرف کردن
hold U تصرف کردن
seize U تصرف کردن
vesture U تصرف اراضی
occupations U تصرف کردن
occupations U اشغال تصرف
occupation U تصرف کردن
occupation U اشغال تصرف
modification U تصرف در معنی
to take possession of U تصرف کردن
tenendum U مدت تصرف
to come into U تصرف کردن
larceny U تصرف غیرقانونی
come into U تصرف کردن
forceble entry and detainer U تصرف عدوانی
figuration U ترکیب تصرف
lien U حق تصرف وثیقه
forcible entry and detainer U تصرف عدوانی
glom on to U تصرف کردن
seizing U تصرف توقیف
capture U تصرف کردن ربایش
abating U غصب یا تصرف عدوانی
tenement U هر چیز قابل تصرف
regains U دوباره تصرف کردن
redisseinsin U اعاده تصرف عدوانی
dispossesses U از تصرف محروم کردن
abates U غصب یا تصرف عدوانی
abated U غصب یا تصرف عدوانی
dispossessing U از تصرف محروم کردن
dispossess U از تصرف محروم کردن
interpolate U دخل و تصرف در سند
interpolated U دخل و تصرف در سند
interpolates U دخل و تصرف در سند
to hold in fee U تصرف مطلق داشتن در
interpolating U دخل و تصرف در سند
dispossessed U از تصرف محروم کردن
tenements U هر چیز قابل تصرف
abate U غصب یا تصرف عدوانی
regaining U دوباره تصرف کردن
regained U دوباره تصرف کردن
regain U دوباره تصرف کردن
capturing U تصرف کردن ربایش
forcible de ainer U ضبط یا تصرف عدوانی
mere right U حق مالکیت بدون تصرف
expropriator U سلب تصرف کننده
orinality U قوه انشا تصرف
disseise U تصرف عدوانی کردن
holds U جا گرفتن تصرف کردن
hold U جا گرفتن تصرف کردن
captures U تصرف کردن ربایش
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
usucaption U تصرف بلا معارض
deforce U تصرف غاصبانه کردن
disposable income U درامد قابل تصرف
deforce U تصرف عدوانی کردن
reduction into possession U از قوه به فعل دراوردن تصرف
tenruial U وابسته بمدت تصرف یااجاره
lien U حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
vested in possession U واگذاری مال تحت تصرف
suppliant U خواهان دعوی اعاده تصرف
ejectment U حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
land control operation U عملیات تصرف اماجهای زمینی
preoccupies U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupy U از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying U از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income U درامد قابل تصرف شخصی
possessing U تصرف کردن دارا بودن
secures U تصرف کردن گرفتن هدف
secure U تصرف کردن گرفتن هدف
possess U تصرف کردن دارا بودن
possesses U تصرف کردن دارا بودن
deflorate U تصرف شده بکارت ازدست داده
hold down U برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
things in possession U اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
misappropriation of public property U تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
p is nine points of the law U تصرف شرط عمده مالکیت است
feudality U تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action U حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations U حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
Recent search history Forum search
0حق دخل و تصرف در کالا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com